
نکاتی که پیش از انتشار نوشتههای مرتبط با #شهرهوشمند قابل یادآوری به نظر میرسید، قبلاً در نوشتهی مستقل و تحت عنوانِ جداگانه ثبت کردهام. اگر هنوز مطالعه نکردهاید، توصیه میشود قبل از رفتن به ادامه مطلب، آنرا در اینـجا مطالعه فرمایید.
•••
دههی ۹۰ میلادی را اکثراً شروع دورههای مهم تاریخ بشری میدانند. از جملهی مهمترین اتفاقات این دوران، سقوط اتحاد جماهیر شوروی، گسترش تسلط نظام لیبرال بر جهان و در پی آنها، پیشرفتهای چشمگیرِ جهانیسازی را میتوان فهرست نمود.
در کنار تغییرات بزرگ سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ آن زمان، که نقاط عطف تاریخ را شکل میدادند، نطفهی برخی از مفاهیم کوچک نیز درحال شکلگیری بود. یکی از این مفاهیم، مفهوم «شهر هوشمند» میباشد.
تاریخچه شهر هوشمند از زمانی آغاز میشود که حوزه استفاده از اینترنت محدود به مراکز تحقیقاتی و نظامی بود. کامپیوترهای شخصی (PC) هنوز جزءِ کالایها کمیاب بهشمار میرفت و در دسترس اندک مردم اشرافی و ثروتمند. حتا در آن زمان هم، تعدادی از افراد و نهادها به این میاندیشیدند که «چگونه میتوان از قدرت تکنالوژی معلوماتی تازهظهور در زیرساخت/زیربناهای شهری استفاده نمود؟ چگونه میشود جوامع هوشمند داشت؟ و چطور میتوان شهرهای را دیزاین کرد که آیسیتی در آن تطبیقپذیر باشد؟» موسسه کالیفرنیا برای جوامع هوشمند، از جمله اولین نهادهای بودند که در پی یافتن پاسخ به این نوع سوالها برآمد و این بود که هستهی اصلیِ تحقیقات بعدی، نظریهپردازی و تعریف شهر هوشمند پیرامون تکنالوژی معلوماتی و ارتباطی (ICT) شکل گرفت.
رشد فزایندهی تکنالوژی معلوماتی و همهگیر شدن گجتها و سنسورها منجر به این شد تا نهادهای مرتبط با حکومتداری و مدیریت شهری بیشتر از پیش به مفهوم شهر هوشمند اهمیت قایل شوند و آنرا مورد توجه قرار دهند. تعریفهای زیادی پیرامون این موضوع عرضه شد و در دو دههی بعد از پیدایش آن، استفاده از برچسپ شهر هوشمند بهعنوان یک پدیدهی برچسپگذاری شهری به کثرت مورد استفاده قرار گرفت.
در میان همهی تعریفها و توضیحات، اما یکی از مهمترین و شاید کاملترین تعریف، تعریفی است که به اسناد شرکت آیبیام نسبت داده میشود: شهر هوشمند اشاره به «شهر وسیلهمحور، بههمپیوسته و خبره» دارد. این تعریف از مقاله ویتو آلبینو (۲۰۱۵) برداشته شده است که او خود نیز به مقالهی دیگری از هاریسون و همکارانش منبع میدهد (+).
برای وضاحت تعریف، بد نیست هریکی از فکتور/پارامترهای این تعریف را بازتعریف نموده و با مثال توضیح دهیم.
وسیلهمحور (Instrumented) به توانایی ثبت و یکپارچهسازی دیتای دنیای واقعی گفته میشود، که با استفاده از سنسورها، ابزارهای سنجش و محاسبه، لوازم خانگی، گجتهای شخصی و دیگر ابزار مشابه صورت میگیرد.
بههمپیوسته (Interconnected) به معنای ادغام دیتای ثبتشده در یک پلتفرم محسباتیِ گفته میشود که اجازه ارتباط میان اطلاعات را در بین خدمات مختلف شهر ممکن میسازد.
خِبره (Intilegent) به عملیات تجزیه و تحلیل پیچیده، مدلسازی، بهینهسازی و خدمات مصورسازیِ اشاره دارد که توانایی اخذ تصامیم بهتر را برای عوامل و مدیران شهری بههمراه داشته باشند.
برای مثال، شهر فرضییِ را در نظر بگیرید که در آن سنسورهای سنجش سرعت و کمره/دوربینهای امنیتیِ ناظر بر تخلف رانندگی در همه جادهها تعبیه شده است. اینطور فرض کنید که اداره نظارت و کنترل بر ترافیک شهر نیز استفاده از نقشهی اختصاصیشان را، از طریق موبایل و سایر گجتهای مشابه، برای رانندهها اجباری نمودهاست. به محض اینکه فردی رانندگی را آغاز مینماید تمام اطلاعات مرتبط با حرکت و سرعت، از طریق سنسورهای تعبیه شده در جادهها، موبایل هوشمندِ راننده و سایر گجتهای فعال در این بخش، جمع آوری شده و برای اقدامات بعدی به مرکز کنترل ترافیک فرستاده میشود. اگر این فرض را بهدرستی تصور کرده باشیم، باید بگویم، احتمالاً مدل سادهی از یک شهر وسیلهمحور در حوزه مدیریت ترافیک در ذهن ما مجسم شده است.
با توجه به مفروضاتی که در نظر گرفتیم، جمعآوری اطلاعات نه از یک فرد، بلکه از هر فردی که درحال رانندگی است صورت میگیرد؛ و در سطح گستردهتر، نه تنها افراد، بلکه تمام سنسورهای تعبیه شده در جادههای شهر مؤظف به ارسال اطلاعات جمعآوری شده به مرکز کنترل ترافیک شهر میباشند. با این توضیح، اینطور تصور میشود که در اوقات مزدحم، در شهرهای بزرگ، حدود چند میلیون عامل (چه فرد و چه گجت) مشغول جمعآوری و ارسال اطلاعات به دیتاسنترهای مستقر در مرکز کنترل ترافیک شهر هستند. اگر اداره مرکزی کنترل ترافیک شهر دارای پلتفرم محاسباتیِ باشد که توانایی ثبت، طبقهبندی و ادغام انبوهی دیتای جمعآوریشده از میلیونها عامل متذکره را به صورت تماموقت داشته باشد، شاید بتوان گفت این شهر در حوزه مدیریت ترافیک، در کنار داشتن صفت وسیلهمحور، ویژگی بههمپیوسته را نیز دارد.
برگردیم به نقشه اختصاصی اداره کنترل ترافیک شهر. اگر اپلیکیشنِ نقشه شهر قابلیت این را داشته باشد تا حجم ترافیک جادهها را، با استفاده از ذخیره اطلاعاتی قبلی و دیتای تازهرسیده، به صورت لحظهیی (Real time) پیش چشمان راننده و روی صفحهی موبایلش نشان دهد؛ و اگر این قابلیت منجر به این شود تا راننده مسیری بهتر و بدون راهبندی را انتخاب نماید و نهایتاً هم، انتخابش درست برآید؛ احتمالاً بتوان گفت در کنارِ دو صفتِ یادآوری شده، این شهر، صفت خِبرگی را نیز، در حوزه مدیریت ترافیک، در خود دارد. خبرگی در حوزه مدیریت شهری بدین معناست که میلیونها گیگابایت دیتای جمعآوری شده را – که هر لحظه گیگابایتها دیتای جدید به آن اضافه میشود – بتوانیم مصورسازی کرده، برای ماشین یا انسان قابل درک ساخته و از آن بهنفعِ مدیریت شهری سود برد.
سرویس ویز و گوگلمپس، همین حالا هم از این سهولت، نه در یک شهر، بلکه تقریباً در سراسر جهان استفاده میکنند. اینکه در اکثر مناظق شهری کابل، مانند فاضلبیگ، کوتل خیرخانه و دشت برچی، فعال نیست، مشکل از ویز و گوگلمپس نه، بلکه از بافت غیرمعیاری شهری خودماست. این را گفتم تا بگویم که تطبیق همچین برنامههای چندان هم کاری دشوار نیست، البته اگر زیربنای شهری مناسبی وجود داشته باشد.
[اگر علاقهمند به درک سازوکار این نوع سیستمها هستید، بد نیست فرایند تصمیمگیری خود در هنگام عبور از یک جادهی پُررفتوامد را مورد بررسی قرار دهید؛ و یا اینکه به این سوال بیاندیشید که فیسبوک چگونه تصمیم میگیرد تا تبلیغاتاش را در کدام مکانها، به کیها و در کدام وقت نمایش دهد؟ این دو مثال آنقدر که به بحث نامربوط بهنظر میرسد، نامربوط نیست.]
همانطوریکه که مطالعه فرمودید، ما در اینجا سه صفت وسیلهمحور، بههمپیوسته و خِبره را با یک مثالی سادهی از حوزه مدیریت ترافیک شهری توضیح دادیم. درحالیکه مدیریت ترافیک، یک بخش کوچکی در مدیریت شهری را تشکیل میدهد. بهتر است برای درک بهتر و دقیقتر این سه ویژگیِ شهر هوشمند، همهیی خدمات موجود و ممکن در سطح یک شهر را مدنظر بگیریم؛ صحت و سلامت، آموزش، امنیت، محیطزیست، اقلیم، آب و برق و دهها خدمت دیگر؛ که در این صورت توضیح آن در قالب یک مثال، بسیار بغرنج و پیچیده میشود. از اینرو، بهتر است مثال یادشده را بهعنوان توضیحی برای تعریف شهر هوشمند درنظر بگیرید و جای دیگر از آن بدین منظور استفاده نفرمایید.
از آنجاییکه، کانسپت شهر هوشمند با صورت مسئله و هستهی تکنالوژی معلوماتی و ارتباطی پا به این جهان گشود، چندسالی نگذشت که نظریهپردازان و نهادهای فعال در این حوزه متوجه سوگیری شدیدی این مفهوم به سمت فنی/تخنیکی شدند. مرکز حکومتداری در دانشگاه اُتاوا از جمله اولین نهادهای بودند که از تمایل شدید مفهوم شهر هوشمند به سمت تخنیکیشدن انتقاد کرد؛ آنها چنین بیان داشتند: شهرهای هوشمند میبایست یک رویکردِ قدرتمند مدیریتی داشته باشد که بر نقش سرمایه اجتماعی و روابط در توسعه شهری تأکید و توجه نماید.
مبحث بعدی تاریخچه #شهرهوشمند، در پی توضیح پاراگراف اخیر خواهد بود.
•••
منابع استفاده شده در تولید این مطلب:
- شهر هوشمند: تعاریف، ابعاد، عملکر و ابتکارات از ویتو آلبینو (۲۰۱۵).
- کتاب انسان خداگونه از یووال نوح هراری (۲۰۱۶).
- ویکیپدیا فارسی. گاهشمار تاریخ جهان، ۱۹۹۰ میلادی (بازبینیشده در هنگام ثبت نوشته).