
هرازچندگاهی پیش میآید با دوستانمان – که در محیط کوچکتر زندگی میکنیم – روی مسائل بهظاهر کوچک، اما مهمِ اخلاقی – رفتاری، به بحث و گفتگو میپردازیم.
اکثر اوقات، بحثها زود به سرانجام نمیرسد و زمانبر میشود. در بسیاری مواقع، گفتگو به نتیجهی مطلوب نمیانجامد و اندکی مواردیست که طرفهای گفتگو استدلالهای منطقی یکدیگر را با کمال میل میپذیرند و از همدیگر سپاسگزاری میکنند.
همانطوریکه اشاره شد، ظاهراً در بسی موارد، برآیندِ مباحثه زیاد خوشایند نیست و در بسیاری مواقع خستهکننده میشود. با وجود این، اگر کمی عمیقتر مشاهده کنیم، میبینیم که تقریبا هیچ بحث و گفتگویی بی نتیجه نیست. حد اقل دستآوردی که بهرهیمان میشود، این است که تعصب ما را روی عقیده و دانشِمان کمتر میکند و شاید چراغی سوالی را در ذهنمان روشن کند، تا در روشناییِ آن، در زمینهی مورد نظر، به تحقیق و کندوکاوی بیشتر بپردازیم – این حداقل دست آورد است.
اما در عدیدهی از موارد، محصول گفتگو خوشایندتر از این گپهاست. حتی و اگر هم، در هنگام بحث جبهه میگیریم و روی موقف خود پافشاری میکنیم؛ پیش میآید که بعد از گفتگو، با خود میاندیشیم و اعتراف میکینم که «بله! حق با این آقا بود». اینجاست که در خلوتِ خودمان از او اظهار سپاس و امتنان مینماییم.
در اخیر باید اضافه کنم که، ممکن است به دلیل انجام کار نیک – در نخست – کسی از ما سپاسگزاری نکند و شاید نتیجهی زودهنگامی هم در کار نباشد. بهتر است در کنار توجه به اینکه، بسی مواردی است که مصرف منابع و سرمایهگذاری روی آن توصیه نمیشود، اما هستند اهدافی که برای تحقق آن ایستادگی در برابر کاهش انگیزه ارزشمند است.